سلام
"نقاب" یا همون صابر خودمون
uncreated عزیز
خانه ی نیلوفر (خاطرات یک پروانه ی مرده)
کجایید شما؟؟!؟!! مدت هاست که دنبالتان می گردم. نشانی.... آدرسی.... خبری... من بسیار دل تنگتانم.
یادته می گفتی پس کو کارگاه؟ تا کی مغازه داری و فروشندگی؟!؟
پس ماشین چی؟ دفتر شرکت چی؟
می گفتی اگه داداشم بیاد تحقیق و ببینه تو یه فروشنده ای نمیشه!!! گفتی ... یه دلیل تلخ دیگه هم داشتی...
گسست...
حالا من یه کارگاه دارم و یه ماشین و یه دفتر وسط شهر...
و یه به اسطلاح زن که ول کرده و رفته خونه باباش!!!
چرا؟؟!!!
چون روزی که با من ازدواج کرده من یه مغازه داشتم! و دیگه ندارم...
چون از ماشین من بدش می اد...
حالا منم و هفتاد ملیون دیه! آره دیه ی روح مرده ی خودم که باید بپردازم به قاتلم تحت عنوان
مهریه
حالا ...
مدتی است که باید بدی هایت را دسته بندی کنم
مشکلاتم با تو را
اما مگر می توانم
سخت است
سخت است
سخت
پ ن: باشد برای فردا (باز هم)
باکی نیست از تنهایی از بحث های هر روزه از اتفاقات ناگوار متوالی
حراسی نیست از نا مردی ها
از پشت خنجر خوردن ها
از نارفیقی ها
دل شکستن ها
اما عجیب می ترسم از دروغ ها و دو رنگی ها
طلاق
فقط جدا شدن نیست
بحث ها و دعواهای متوالی و لحظه به لحظه است
نه فقط با اوکه جدا می شود از تو
با خودت
با اطرافیانت
با زندگیت
علم امروز می گوید طلاق 10 سال ادم را پیر می کند
من می گویم
رنجی که سینه ام را می فشرد عظیم تر از آن است که از این انگشتان لرزان من خارج شود
فرقی نمی کند باور کنیم یا نکنیم،
اتفاقات بد هم می افتند
اما فرق می کند چقدر به خدا ایمان داشته باشیم که بدانیم پشت هر چیز خیری است
هنوز هم هستی بابا . مطمئنم که هستی
اما هنوز هم دوستم داری؟ هنوز هم می تونم صدات کنم "بابا"
هنوز هم من را راه میدی؟
جز تو هیچ کسی را ندارم
اگر برانیم از درت هیچ جایی ندارم ، هیچ کسی را هم ندارم.
اینجا و امروز خیلی به تو نیاز دارم
می دانم که خیلی بی معرفتی است که وقت نیازم یاد تو می افتم.
اما این را هم میدانم که تو همیشه به یاد منی
وای بر من...
مرا ببخش.
بعضی وقت ها باید تنها بشیم تا یادمون بیاد یه کسی را داریم که هیچوقت تنهامون نمی ذاره.
ما آدما فراموش کاریم.
طلاق حس خیلی بدیه. درد بزرگیه. گفتنی نیست. امیدوارم که هرگز حرفامو نفهمید.
بیش از هر چیز به یک دوست نیاز دارم.
و این در حالی هست که هیچ کس نیست.
جز او که همیشه هست و ما غافلیم از بودنش
تنهایم. خیلی تنها. به کمک نیاز دارم. و فریاد دادخواهیم را هیچ کس از پشت لبخندم نمیبیند.
جز او که همیشه میدید و می دانست و من فراموشش کرده بودم.
First day of love never comes back
A passionate hours never a wasted one
The violin, the poet's hand
Every thawing heart plays your theme with care
دیروز گزینشی بود که برای آگهی استخدام دادم: همه آمدند و رفتند. فرم ها را که نگاه کردم: 66-67-68....
دلم ریخت!!!! دیگر من از اینها جوانتر نیستم!!! چه زود گذشت!!!
ازدواج مثل چتر نجاته، اگه درست نباشه هیچ راهی برای جبرانش نیست! و اگه درست باشه لذت پرواز را زندگی می کنی...