رگ نوشت های پودر سنگ

از دل زاده شدم چنان کولیان زمین و زمینیان را در نوردیدم از سنگ شدم .... پودر شدم

رگ نوشت های پودر سنگ

از دل زاده شدم چنان کولیان زمین و زمینیان را در نوردیدم از سنگ شدم .... پودر شدم

سکوت

می گفت"من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است"

می گویم:

سنگینی آن سکوت چه پر و بال ها که نشکسته و چه و قلم ها که خرد نکرده و چه راه ها که نیمه تمام نگذاشته است!

سکوت...

تنها وکیل مدافع حقیقت و راستی است و تنها پاداش خوب بودن 

و تنها دوستی که انسان ها ی انسان دارند همین سکوت بی مروت است! همین سکوتی که ... نمیدانم روح را خنج میزند... یا صیغل میدهد...!

مرثیه خود بودن است

زبان درازی نادان مرثیه است

و سکوت انسان هم مرثیه

اشک و لبخند و قهقهه و هق هق فرقی نمیکند... هرکدام مرثیه ای هستند که برای یک گوشه ی خلقت سروده شده اند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد