-
simple
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1391 21:46
اگر دروغ رنگ داشت ؛ هر روز شاید ؛ ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت ؛ عاشقان سکوت شب را ویران میکردند اگر براستی خواستن توانستن بود ؛ محال نبود وصال ! و عاشقان که همیشه خواهانند؛ همیشه میتوانستند تنها نباشند .......... اگر گناه وزن داشت ؛ هیچ کس را توان...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 19:34
گویا دویدن دلیل رسیدن نیست تلاش راه اکتساب نیست و میان سختکوشی و موفقیت هیچ رابطه منطقه ای وجود ندارد دلم می خواهد از پشت نقابم خارج شوم و زار بزنم خود کشی کنم خودکشی
-
من از تو دورم
شنبه 17 دیماه سال 1390 18:30
من از تو دورم و تو به من نزدیک من از تو گریزان و تو مراقب من من دل تو را می شکنم و تو وقتی خیلی زیاده می روم گاه گوشمالیم می دهی من از تو گله می کنم و تو با من مهربانی من چنان زندگی می کنم گویی که نیستی و تو چنان هوایم را داری گویی که فقط مرا داری آه خدایا تو چه خدایی هستی و من چه بنده ای؟؟!!!! بی شک من بندگی نمی کنم...
-
w . c
شنبه 3 دیماه سال 1390 02:51
جوی اب سر انجام تمام گفتنی هاست و سنگ توالت سر انجام تمام خوردنی ها
-
دریا
شنبه 3 دیماه سال 1390 02:37
برهنه شو روحت را حتی سنگ دلت را برهنه کن بگذار در دریا غرق شوی این تنها راه نجات است
-
راز خوشبختی
شنبه 3 دیماه سال 1390 02:34
لب دریا ایستادن و نگاه کردن همین چیز هارا هم دارد. برهنه شو و به اعماق دریا برو این راز خوشبختی است
-
دوراهی
شنبه 3 دیماه سال 1390 02:27
دو راهی اساس تشکیل و شروع زندگی است از لحظه ای که یک اسپرم بودیم و هنوز نبودیم و قبل از آن از همان ادم و حوا خوب یادم می آید آنجا هم دو را هی بود یا کمی قبل تر از حوا کسی که سجده نکرد ... و از همان دوراهی اول هم همین شکل بود مثل نقاشی تو و همین بود که امروز دشمنی قسم خورده داریم
-
مادر
شنبه 3 دیماه سال 1390 02:26
مادر... و میشود پهلوی مادری را شکست؟ و فرزندی را بین در و دیوار کشت؟ میشود فرزندی را... نه... تمام فرزند های مادری را بی گناه سر برید؟ می شود؟ می شود اخرین دلخوشی مادری را به ناحق از جور 6 میلیاد دیو در زندان انداخت؟ چند سال؟ یک سال؟ ده سال؟ صد سال؟ هزار سال؟ نه... بیشتر... ما خیلی بی رحمیم مادر ... مادر... ما تورا و...
-
سکوت
شنبه 3 دیماه سال 1390 02:07
می گفت"من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است" می گویم: سنگینی آن سکوت چه پر و بال ها که نشکسته و چه و قلم ها که خرد نکرده و چه راه ها که نیمه تمام نگذاشته است! سکوت... تنها وکیل مدافع حقیقت و راستی است و تنها پاداش خوب بودن و تنها دوستی که انسان ها ی انسان دارند همین سکوت بی مروت است!...
-
روز خوب من
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 01:21
امروز چه روزی بود! روز شنیدن دروغ های بزرگ قسم های دروغ روز بر ملا شدن حقیقت های تلخ و چه ناباورانه تلخ امروز چه روزی بود! روز سخت جنگ و دعوا اهانت های ناموسی امروز روز شناخت بود امروز روز شروع یک عملیات نجات بود با جراهت های عمقی مرگ میر بالای عاطفه امروز روز تصویب آزادی پرواز بود امروز پرنده ی اسیر برای رهایی از دام...
-
دوستای قدیمی
شنبه 30 مهرماه سال 1390 23:54
سلام "نقاب" یا همون صابر خودمون uncreated عزیز خانه ی نیلوفر (خاطرات یک پروانه ی مرده) کجایید شما؟؟!؟!! مدت هاست که دنبالتان می گردم. نشانی.... آدرسی.... خبری... من بسیار دل تنگتانم.
-
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شنبه 30 مهرماه سال 1390 22:25
یادته می گفتی پس کو کارگاه؟ تا کی مغازه داری و فروشندگی؟!؟ پس ماشین چی؟ دفتر شرکت چی؟ می گفتی اگه داداشم بیاد تحقیق و ببینه تو یه فروشنده ای نمیشه!!! گفتی ... یه دلیل تلخ دیگه هم داشتی... گسست... حالا من یه کارگاه دارم و یه ماشین و یه دفتر وسط شهر... و یه به اسطلاح زن که ول کرده و رفته خونه باباش!!! چرا؟؟!!! چون روزی...
-
برای فردا
شنبه 30 مهرماه سال 1390 00:45
مدتی است که باید بدی هایت را دسته بندی کنم مشکلاتم با تو را اما مگر می توانم سخت است سخت است سخت پ ن: باشد برای فردا (باز هم)
-
زنده یاد حسین پناهی
جمعه 29 مهرماه سال 1390 04:22
* مگسی را کشتم * * نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است * * * * و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است * * * * طفل معصوم به دور سر من می چرخید * * * * به خیالش قندم * * * * یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم * * * * ای دو صد نور به قبرش بارد * * * * مگس خوبی بود * * * * من به این جرم که از یاد تو بیرونم...
-
یادته؟
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 23:15
خدا ما رو برای هم نمیخواست..فقط میخواست همو فهمیده باشیم... بدونیم نیمه ی ما مال ما نیست...فقط خواست نیممون رو دیده باشیم... تموم لحظه های این تب تلخ...خدا از حسرت ما باخبر بود... خودش ما رو برای هم نمیخواست...خودت دیدی دعامون بی اثر بود... چه سخته مال هم باشیم و بی هم...میبینم میری و میبینی میرم... تو وقتی هستی اما...
-
طلاق
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 17:56
باکی نیست از تنهایی از بحث های هر روزه از اتفاقات ناگوار متوالی حراسی نیست از نا مردی ها از پشت خنجر خوردن ها از نارفیقی ها دل شکستن ها اما عجیب می ترسم از دروغ ها و دو رنگی ها طلاق فقط جدا شدن نیست بحث ها و دعواهای متوالی و لحظه به لحظه است نه فقط با اوکه جدا می شود از تو با خودت با اطرافیانت با زندگیت علم امروز می...
-
باور
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 01:23
فرقی نمی کند باور کنیم یا نکنیم، اتفاقات بد هم می افتند اما فرق می کند چقدر به خدا ایمان داشته باشیم که بدانیم پشت هر چیز خیری است
-
وفادار ترین زن ها
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 02:29
وفادارترین زن ها نه موطلایی ها هستند، نه مو خرمایی ها و نه مو مشکی ها بلکه مو خاکستری ها هستند ! چارلی چاپلین
-
هنوز
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 01:14
هنوز هم هستی بابا . مطمئنم که هستی اما هنوز هم دوستم داری؟ هنوز هم می تونم صدات کنم "بابا" هنوز هم من را راه میدی؟ جز تو هیچ کسی را ندارم اگر برانیم از درت هیچ جایی ندارم ، هیچ کسی را هم ندارم. اینجا و امروز خیلی به تو نیاز دارم می دانم که خیلی بی معرفتی است که وقت نیازم یاد تو می افتم. اما این را هم میدانم...
-
lonely
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 01:00
بعضی وقت ها باید تنها بشیم تا یادمون بیاد یه کسی را داریم که هیچوقت تنهامون نمی ذاره. ما آدما فراموش کاریم. طلاق حس خیلی بدیه. درد بزرگیه. گفتنی نیست. امیدوارم که هرگز حرفامو نفهمید. بیش از هر چیز به یک دوست نیاز دارم. و این در حالی هست که هیچ کس نیست. جز او که همیشه هست و ما غافلیم از بودنش تنهایم. خیلی تنها. به کمک...
-
FIRST LOVE
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 20:09
First day of love never comes back A passionate hours never a wasted one The violin, the poet's hand Every thawing heart plays your theme with care روز اول عشق هرگز باز نمیگردد ساعت پرشور ، هرگز هدر نرفته
-
زمان
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 19:47
دیروز گزینشی بود که برای آگهی استخدام دادم: همه آمدند و رفتند. فرم ها را که نگاه کردم: 66-67-68.... دلم ریخت!!!! دیگر من از اینها جوانتر نیستم!!! چه زود گذشت!!!
-
جنسیت اشتباه
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 19:43
جنسیت آدمارو از ازل اشتباه نامگذاری کردند مردو زن! اصلش اینه: مرد و نامرد
-
ازدواج
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 19:19
ازدواج مثل چتر نجاته، اگه درست نباشه هیچ راهی برای جبرانش نیست! و اگه درست باشه لذت پرواز را زندگی می کنی...
-
اعتراف اشتباه تاوان
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 19:18
من اشتباه کردم فکر می کردم که جدایی از تو گرچه غیر ممکن، اما منطقی هست فقط و فقط به خاطر اختلاف سن!!! من اشتباه کردم چون فکر کردم که بزرگتر ها و خانواده ها بهترین و درست ترین تصمیم را می گیرند!!! من اشتباه کردم چون فکر کردم که عشق یک اشتباست من اشتباه کردم چون فکر کردم که می تونم تورا فراموش کنم من اشتباه کردم چون فکر...
-
استباه من
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 00:48
ازدواج=اشتباه یا ازدواج من = اشتباه یا اشتباه من= ازدواج خسته ام و به کمک نیاز دارم
-
یادگرفت امروز من
یکشنبه 26 دیماه سال 1389 21:55
-
من و مردمان
شنبه 25 دیماه سال 1389 12:31
مرا به خیر شما امید نیست شما را به خدا شر مرسانید
-
صبر
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 15:38
انتظار که شعله میگیرید زمان فلج میشود دستم سوخت اما عقربه های این ساعت مچی تکان نمی خورند
-
متن دزدی
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 15:08
لفبا از پ ، و ، ل شروع میشه ،بابا دیگه آب نمیده چون اداره آب و فاضلاب آب رو قطع کرده ،دهقان فداکار پیر شده و دنبال چندر غاز مستمری از این اداره میره تو اون اداره، مرغا هورمون خوردن وخروس شدن، خروسا مامانی شدن برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، سن ازدواج مرغا بالا رفته دیگه تخم نمی کنند،چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار...