رگ نوشت های پودر سنگ

از دل زاده شدم چنان کولیان زمین و زمینیان را در نوردیدم از سنگ شدم .... پودر شدم

رگ نوشت های پودر سنگ

از دل زاده شدم چنان کولیان زمین و زمینیان را در نوردیدم از سنگ شدم .... پودر شدم

هنوز

هنوز هم هستی بابا . مطمئنم که هستی

اما هنوز هم دوستم داری؟ هنوز هم می تونم صدات کنم "بابا"

هنوز هم من را راه میدی؟ 


جز تو هیچ کسی را ندارم


اگر برانیم از درت هیچ جایی ندارم ، هیچ کسی را هم ندارم. 

اینجا و امروز خیلی به تو نیاز دارم


می دانم که خیلی بی معرفتی است که وقت نیازم یاد تو می افتم. 


اما این را هم میدانم که تو همیشه به یاد منی


وای بر من...


مرا ببخش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد